فاطميه قصه گوي رنجهاست
فاطميه تفسير سوز مرتضي ست
فاطميه شعر داغ لاله است
قصه ي زهراي 18 ساله ست
فاطميه شرح ديوار و در است
دفتر در مقام سخت زينب پرور است
ما گوشه نشينان غم فاطميه ايم
محتاج عطا و کرم فاطميه ايم
عمري است که از داغ غمش سوخته ايم
ديدم که ازپس در پهلوي من شکسته است
فرياد من درآنجا علي علي علي بود
بر روي سينه من با ميخ در نوشتند
اين جرم گفتن علي علي علي بود
من هم زخون سينه بر روي در نوشتم
تنها گناه زهرا علي علي علي بود
زآن روزي که سيلي خورد زهرا
سيه شد روزگار اهل معنا
شنيدم زعارفي که مي فرمود
حکم فرج را کند زهراي سيلي خورده امضا
چرا پس بوي غربت يا رب از اين خانه مي آيد
صداي شستن فردي از اين کاشانه مي آيد
چرا هر قدر مي خواهم بتابم سوي آن حجره
سيه ابري به رخسارم چنان بيگانه مي آيد
چرا آه ابرمردي بگوش آيد که اي اسما
مريز آب روان دستم به زخم شانه مي آيد
مگر پهلو شکسته بانويي را ميدهد غسل آن شه مردان
که آواي دلش اين نيمه شب مستانه مي آيد
کوچه هاي غربت و غم قحطي يک مرد بود
خانه مان در غارت بي غيرتي نامرد بود
دست مادر را گرفتم تا سوي مسجد رويم
ناگهان آتش گرفتم دست مادر سرد بود
شهادت اولين مدافع ولايت تسليت باد
حضرت زهرا (س) فرمود:
خدايا مرا فارغ کن که تمام توجه ام به آن باشد که براي آن خلق شده ام.
گرچه مظلومي مولا سندي معتبر است اين سند ثابت و امضا شده با ميخ در است.
سرفصل کتاب آفرينش زهراست
روح ادب وکمال و بينش زهراست
روزي که گشايند در باغ بهشت
مسئول گزينش و پذيرش زهراست
خدايا به سوز دل مولا علي-ع و به پهلوي بشکسته ي زهراي مرضيه-س
قَسمت مي دهيم که فرج منتقم شان را برساني .. آمين
.
.
.